دفترعشق
درباره وبلاگ


شایدبرم....شایدنرم....اگه برم یه جوری میرم که هیچ اثری ازم نمونه.... میرم ازاین سرزمینی که به خاطردوست داشتنت منت میگذارند.. هی تو...میدونم که توهم ازم خسته شدی مثل همه اونای دیگه... عذادارم...عذادار غم هایی که سالهاست نمیدانم بابت کدام کارم است... خدایا جهنمتو به موندن تو این دنیا ترجیح میدم...... اگه بی خداحافظی رفتم ببخشید... بریدم ازهمه چیز..... سلااااام تنهایی...رفیق قدیمی وهمیشگی....سلام دوستان به وبلاگ خودمون خوش اومدیــــــــــــــــــــم .لطفا با نظرات قشنگتون خوشحالم کنید.

پيوندها
love
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان متن و آدرس alonekimia.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



نويسندگان
kimia

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 1:20 :: نويسنده : kimia

چی شد سیگاری شدی ؟

یه شب بارون می اومد ؛

خیلی تنها بودم ...

////

چی شد سیگار رو ترک کردی ؟

یه شب بارون می اومد ؛

دیگه تنها نبودم ...

////

چی شد دوباره سیگار کشیدن رو شروع کردی ؟

یه شب بارون می اومد ؛

بازم تنهای شدم ...

////

چی شد آوردنت اینجا و بستریت کردن ؟

یه شب بارون می اومد ؛

خیلی خیلی تنها بودم

تو خیابون دیدمش

اون تنها نبود ...

 

عکسهای خیانت در روابط !!!!
 
یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, :: 1:30 :: نويسنده : kimia

 

زن عشق می کارد و کینه درو می کند....

 

دیه اش نصف دیه توست...

 

و مجازات...با تو برابر است...

 

می تواند یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر....

 

برای ازدواج در هر سنی اجازه ی ولی لازم است و تو ....

 

هر زمان بخواهی به لطف قانون گذار می توانی ازدواج کنی....

 

در محبسی به نام .... زندانی است و تو....

 

او کتک می خورد و تو حتی محاکمه هم نمی شوی....

 

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی....

 

او درد می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی...

 

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر....

 

و...

 

هر روز او متولد می شود،عاشق می شود،مادر می شود، پیر می شود و می میرد....

 

و این ها همه...

کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد او....

 
شنبه 15 تير 1392برچسب:, :: 16:18 :: نويسنده : kimia

گفتم:میری؟

گفت:آره

گفتم:منم بیام؟

گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر

گفتم:برمی گردی؟

فقط خندید.....

شک توی چشمام حلقه زد

سرمو پایین انداختم

دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد

گفت:میری؟

گفتم:آره

گفت:منم بیام؟

گفتم:جایی که من میرم جای1 نفره نه 2 نفر

گفت:برمی گردی؟

گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره

من رفتم اونم رفت ولی اون مدتهاست که برگشته وبا اشک چشماش خاک مزارمو شستشو میده .

 
شنبه 15 تير 1392برچسب:, :: 16:9 :: نويسنده : kimia

 

اهای رقیبیادت باشد....

کم حوصله است ...ظاهرش جدی اما دلی دارد که مهربانیش به وسعت یک اقیانوس است!!

بدقول نیست اما کم می اورد و سر قول هایش نمیماند....همیشه دنبال بهانه است  بهانه دستش نده....

خسته که باشد...تنهایش بگذار...اگر ناراحتت کرد به لحن صدایش توجه کن...اگر پشیمانی در ان موج میزد دیگر اصرار به

عذر خواهی نکن....چون مغرور است ...به حرمت دوست داشتنش غرورش را نشکن نوازشش کن...به نوازش نیاز دارد.

رازدارش باش...همیشه نیاز دارد خودش را خالی کند..اگر دیدی  لج کرد عیب ندارد کوتاه بیا...چند وقتی که میگذرد خود به

خود از کارش پشیمان میشود...از همین حالا بدان که او هیچوقت تورا به رفیق هایش ترجیح نمیدهد...

و اما عصبانیتش...خودم هم هنوز با ان کنار نیامدم.....

شاید تو بتوانی...شاید...

 

 
شنبه 15 تير 1392برچسب:, :: 15:58 :: نويسنده : kimia

 

دل من ....!

 

از بی کسی نترس...

 

تنها بمان...

 

ادم ها بی رحم شده اند...

 

ناخواسته ناخواسته

 

همه چز را له می کنند...

حتی دل کوچکی شبیه تو را....!!!

http://uploadkon.ir/uploads/Untitled-3_39.jpg

 
جمعه 14 تير 1392برچسب:, :: 2:35 :: نويسنده : kimia

 

دخترک برگشت...چه بزرگ شده بود...ازش پرسید : پس کبریت هایت کو؟؟؟

پوزخندی زد گونه اش اتش بود...سرخ ، زرد...

گفت : میخواهم امشب با کبریت های تو این سرزمین را به اتش بکشم!!!!!!

دخترک نگاهی انداخت....

 تنش لرزید...

دخترک گفت : ...کبریت هایم را نخریدند...سال هاست که تن میفروشم...!!!

شعر عاشقانه : می بخشم

 

 

 

 
دو شنبه 10 تير 1392برچسب:, :: 1:50 :: نويسنده : kimia

به تـاب های پـارک کـه رسیـدیـم ...
تـو گفتـی: اول من
من هـم کـه روی حـرف تـو حـرف نمـی زدم گفتـم بـاشـه ...
نشســــــــت...
من هـم هـُلش دادم
حـالا نـوبت من شـده بـود...
گفت: بشین
نشستـم و زنجیــرهـا را محکـم گـرفتـم
آرام گفتـم: هـُل بـده دیگـه ...
بـرگشتـم ...
دیـدم کـه رفتـه است!

 

 
شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 19:44 :: نويسنده : kimia

تنــــــهایی را تریجیح بده...


به تن هایی که ...


روحشان با دیگریست

 


تنهایی تقدیر من نیست

 


ترجیح من است

 

 
شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 19:36 :: نويسنده : kimia

یادت هست مادر اسم قاشق را گذاشتی قطار،هواپیما و کشتی تا یک لقمه بیشتر بخورم یادت هست؟

شدی خلبان،ملوان،لوکوموتیوران

میگفتی بخور تا بزرگ بشی

 

ومن عادت کردم ک هرچیزی را بدون اینکه دوس داشته باشم قورت بدهم...

 

حتی بغض های نترکیده ام را...

نوزاد عاشق زل زدن به چشم مادر است!!
 
شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 19:14 :: نويسنده : kimia

زن ضـعـیـف نیست

 

ظـــــریــــفـه

واقعا با دیدن این عکس ناراحت شدم.امیدوارم روزی برسه که مرد های جامعه ی ما بجای ادب کردن با کتک روحیه ی خودشونو تقییر بدن.به امیــــد اون روز...