دفترعشق
درباره وبلاگ


شایدبرم....شایدنرم....اگه برم یه جوری میرم که هیچ اثری ازم نمونه.... میرم ازاین سرزمینی که به خاطردوست داشتنت منت میگذارند.. هی تو...میدونم که توهم ازم خسته شدی مثل همه اونای دیگه... عذادارم...عذادار غم هایی که سالهاست نمیدانم بابت کدام کارم است... خدایا جهنمتو به موندن تو این دنیا ترجیح میدم...... اگه بی خداحافظی رفتم ببخشید... بریدم ازهمه چیز..... سلااااام تنهایی...رفیق قدیمی وهمیشگی....سلام دوستان به وبلاگ خودمون خوش اومدیــــــــــــــــــــم .لطفا با نظرات قشنگتون خوشحالم کنید.

پيوندها
love
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان متن و آدرس alonekimia.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



نويسندگان
kimia

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, :: 4:44 :: نويسنده : kimia

ایمان می آورم به دوستی

و صداقت قاصدک !

سال هاست که ،

صدایم را شنید ...

نگاهم را خواند ...

محبتم را فهمید ...

غصه هایم را گریست ...

خوشی هایم را خندید ...

و همه شان را رساند به دوردست های خاکستری !

این روزها ، بیشتر از همیشه ،

قاصدک را می خوانم !

و "تو" امروز هر چه قاصدک دیدی ،

جز پیام دلتنگی های من چیزی از او نخواهی شنید !...

 
 

 
چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, :: 4:9 :: نويسنده : kimia

تقصیر من نیستــــــــــــــ...

به تــــــــــــــــــو که می رســــــــــــــــم...

تب می کنمــــــــــــ،

به تــــــــــــــــو که می رســـــــــــــــم...

هوس آغوشتـــــــــــــ میسوزاندم،

به تــــــــــــــــو که می رســــــــــــــــم...

لبــــــــــــــانم از عطشت له له میزنند،

به تــــــــــــــــو که میرســـــــــــــــــــم...

نگاهم خمـــــــــــــار نگاهت میشود،

به تـــــــــــــــــو که میرســـــــــــــم...

تقصیر تو نیستـــــــــــــ،

نفسهــــــــــــــــایت دیوانه ام میکند ...

 
چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, :: 3:52 :: نويسنده : kimia

 

 

گاهی دیدن یک عکس دو نفره تو رو یاد اون نمی ندازه !

تورو یاد خودت می ندازه ...


که چقدر شاد بودی ، که چقدر خندون بودی ، که چقدر جوون بودی !


گاهی آدم ها دلشون فقط برای خودشون تنگ می شه ...
 

دلم واسه خودم تنگه ...

 
سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 23:13 :: نويسنده : kimia

 زن که باشی درباره ات قضاوت میکنند!!!

درباره ی لبخندی ک بی ریا نثار هر احمقی کردی!!!

درباره ی تارهای مویت که بیخیال از نگاه شک آلودهی احمق ها از روسری بیرون ریخته اند!!!

درباره ی روحــــــــــت ، جسمــــــــــت ، درباره ی تو و زن بودنت قضاوت میکنند!!!
تو نترس و زن بمان
احمق ها همیشه زیادند..
.

 
سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 22:12 :: نويسنده : kimia

87079337017872509789

 
سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 22:6 :: نويسنده : kimia
میخــــــواهم عـــــــــوض شوم!
چرا بایـــــد دلتنگ آغوشت باشم؟
میخـــــــواهم تو دلتـــــنگ آغوشَـــم باشــــی!
میخـــواهم آن سیــــبِ قرمزِ بالـــای درخــــــت باشـــــَم
در دورتـــــرین نُـــقطه
دقت کن!!!
رسیدن بـــــه مَــــن آسان نیـــــست
اگر هِـــمـتـش را نــــداری
آسیــــبی به درخت نــــزن
بـــــه همان سیــــب هایـــــ کِرم خورده ی روی زمــــــین قانـــــــــــــع بــاش ...

 

 
سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 22:0 :: نويسنده : kimia

بـایـد کـسـی را پـیـدا کـنـم


کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـد (!)


آنـقـدر کـه یـکـی از ایـن شـب هـای لـعـنـتـی


آغـوشـش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتـگـی اَم بـگـشـایـد...


هـیـچ نـگـویـد! هـیـچ نـپـرسـد...


فـقـط مـرا در آغـوش بـگـیـرد...
 

بـعـد هـمـانـجـا بـمـیـرم...  

 
 
 
سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 21:17 :: نويسنده : kimia

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود...

اینجا زمین است

اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردنن

فراموشت میکندد.........

آرامش و سکوت

 
سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 21:11 :: نويسنده : kimia

 

یه روز بهم گفت: «می‌خوام باهات دوست باشم؛آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام».

بهش لبخند زدمو گفتم: «آره می‌دونم. فكر خوبیه.من هم خیلی تنهام».

یه روز دیگه بهم گفت: «می‌خوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام».

بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم. فكر خوبیه.من هم خیلی تنهام».

یه روز دیگه گفت: «می‌خوام برم یه جای دور، جایی كه هیچ مزاحمی نباشه.

بعد كه همه چیز روبراه شد تو هم بیا. آخه می‌دونی؟ من اینجاخیلی تنهام».

بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم.فكر خوبیه. من هم خیلی تنهام».

یه روز تو نامه‌ش نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا كردم. آخه می‌دونی؟من اینجا خیلی

تنهام». براش یه لبخند كشیدم وزیرش نوشتم: «آره می‌دونم. فكر خوبیه.من هم خیلی

تنهام». یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت: «من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی كنم.

آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام». براش یه لبخندكشیدم و زیرش نوشتم: «آره می‌دونم.

فكر خوبیه.من هم خیلی تنهام» .حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی

خوشحالم و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که

نمی دونه من هنوز هم

خیـلی تـنــــــــــــــهام

 
سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 15:3 :: نويسنده : kimia

 تازگیا مد شده میگن عشقتو ول کن اگه برگشت مال خودته

 اگه برنگشت از قبل مال تو نبوده

 آخه لعنتی مگه داری کفتربازی میکنی؟؟؟