|
یک شنبه 17 شهريور 1392برچسب:, :: 16:58 :: نويسنده : kimia
چه زیبــا می گفت مترسک...
وقتی نمی شود رفت, همین یک پا هم اضافیست...
حاصل عشـق مترسک به کلاغ
مــــرگ یک مزرعــه است...
میدونی مترسک به کلاغ چی گفت ؟؟؟
گفت : هرچی میخوای نوکم بزن,
ولی تنهام نذار...
مترسک به گندم گفت:
گواه باش که مرا برای ترسانیدن آفریده اند,
ولی من تشنه ی عشق پرنده ای بودم که تمام سهمش از من گرسنگی بود... نظرات شما عزیزان:
زمونه بدی شده
حتی با افزودنی های غیرمـجازهم، اعتباری بــه ماندگاری بعضی دوستی ها نیسـت …
سلام اجی وبلاگت قشنگه به منم یه سری بزن اگه مایل باشی تبادل لینک کنیم
|